میدونی
هر سال به هم میگیم :
عید شما مبارک
سال نو مبارک
صدسال به این سالا
نوروز مبارک
................
به نظر خیلی تکراری است
اما مثل اینکه چاره ای نیست
و همه با اندکی تفاوت همینا رو تکرار می کنن
یکی از دوستان نوشته :
آغاز سال نو
هنگامه ی دگرگونی تن پوش زمین
رهایی انسان از پلیدی
و جلوه گری ایزد بانوی خاک بر شما خجسته باد
یکی دیگه :
مژده ای دل که دگر فصل بهار آمد باز ...
فرا رسیدن نوروز پارسی
و رویش دوباره نیمی از آفرینش
را بهتون شادباش میگم .....
یا اینکه :
دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر ....
نوروز مبارک
اما همه اینها بهانه ای بیش نیست
و
در پس همه این تبریکات و شادباش های رنگا رنگ
که گویی به اظهارش مکلفیم و واجب کفایی است
یه حس پنهان وجود داره
یه امید
یه آرزو
یه انگیزه
دیگه وارد بحث های شبه روشن فکر نمایی تحویل و تحول و قلوب و تازه شدن و ...نمی شم
و فقط میگم:
عید و باز کبوترا خواب می بینن ماهی شدن
سلام
پیراهن کبود پر از عطر خوش را
برداشتم که باز بپوشم پی بهار
دیدم ستاره های نگاهت هنوز هم
در آسمان آبی آن مانده یادگار
آمد به یاد من که ...
کبوترا اگه پرواز خودشونو ببینن هیچ وقت خواب ماهی شدن و شناکردن نمی بینن
اونوقت عید یا تکراری نمیشه یا اگه بشه تکراری لذت بخش میشه...
درود
بهار وقت شروعی تازه فصلی نو برای ما شدن
بهارت خجسته باد
بدرود
در سال جدید تنها تغییرت جواب ندادن به نظرهاست
نمیدونم آف روز عید دادم دیدی یا نه
میخوای این هم بی جواب بذار تو بلاگت! از تو بعید نیست
برای من هم مهم نیست
سلام
عید شما مبارک!!!!!
مطالب رو تقریبا خوندم و خوشحالم که با اینجا آشنا شدم.